جدول جو
جدول جو

معنی هم پشتی - جستجوی لغت در جدول جو

هم پشتی
هم پشت بودن یاری یاوری: ... تا ببرکات یک دلی و مخالصت ومیامن هم پشتی و معاونت از چندین ورطه هایل خلاص یافتند
فرهنگ لغت هوشیار
هم پشتی
((~. پُ))
هم پشت بودن، یاری، یاوری
تصویری از هم پشتی
تصویر هم پشتی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

دو یا چند تن که به پشتیبانی هم کاری را از پیش برند یااز یکدیگر حمایت کنند یار یاور: نه هم پشتی که پشتم گرم دارد نه بختی کزغریبان شرم دارم. (گنجینه گنجوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم پشت
تصویر هم پشت
((~. پُ))
متحد، پشتیبان
فرهنگ فارسی معین
دو تن که به پشتیبانی هم کاری انجام بدهند یا از یکدیگر پشتیبانی کنند، یار، مددکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هم چشمی
تصویر هم چشمی
رقابت کردن، حسد ورزیدن
فرهنگ فارسی عمید
شرت دراجرای عملی اتفاق اتحاد (غالبا در مورد کارهای بد بکار رود)، همنشینی مصاحبت، برابری دو یا چند تن در زور و قوت و شان و شوکت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم چشمی
تصویر هم چشمی
رقابت و برابر نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم نشستی
تصویر هم نشستی
معاشرت، مصاحبت، همدمی، منادمت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هموپاتی
تصویر هموپاتی
فرانسوی بیمار خونی
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه که با فاصله از افراد نوع خود روییده باشد مقابل پر پشت: موی کم پشت، کم مایه مقابل پر پشت، قلم مویی که نوک آن بلند باشد قلم نیزه یی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم پشتی کردن
تصویر هم پشتی کردن
یاری کردن مظاهرت
فرهنگ لغت هوشیار